L 0 \/ e E e E e

من و تنهایی و غم ولی بدونه یاد تو

L 0 \/ e E e E e

من و تنهایی و غم ولی بدونه یاد تو

شیرین و فرهاد

نانوا هم جوش شیرین می زند

                                          

                                                بیچاره فرهاد...

دوست داشتن دل می خواهد نه دلیل .... از

ته ته ته دل دوستت دارم ... بی دلیل

مسئله ای نیست

گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست
بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست

گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن
گفتی که نه، باید بروم حوصله ای نیست

پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف
تو رفتی ودگر اثر از چلچله ای نیست

گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست

رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست

گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست

بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست


گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن

گفتی که نه، باید بروم حوصله ای نیست


پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف

تو رفتی ودگر اثر از چلچله ای نیست


گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت

جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست


رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت

بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست

 

خدا خدا خدایا اگر به کام من جهان نگردانی جهان بسوزانم اگر

خداخدایا مرا بگریانی من اسمانت را ز غم بگریانم

 

 

چه سخت است این که مردی را به دل غم باشد اما اشک نتواند.


دلش را درد جانسوزی بسوزاند ولیکن گریه نتواند.

 

 

 

دوباره دلم واسه غربت چشمات تنگه دوباره این دل دیوونه واست دل تنگه وقت از تو خوندن ستاره ترانه هام اسمتو برای من قشنگ ترین آهنگه

 

نمی گویم فراموشم نکن هرگز ولی گاهی به یاد اور رفیقی را که میدانم نخواهی رفت از یادش...

 

از نگاهت می شود فهمید/که هنگام جدایی /سخت نزدیک است/مرا نه تاب ماندن هست /نه پایی برای /رفتن از اینجا/ تو را هرگز نمی دانم/ چگونه با چه رویی / بی من تنها/جدا/ تنها بسوی خانه خواهی رفت/این صدای پا ی تردید است/می گوید به من :/ باید که تنها رفت / می روم ،اما/ تورا در یاد خواهم داشت

 

نیازُ تو خودم کُشتم که هرگز تا نشه پُشتم زدم بر چهره ام سیلی که هرگز وا نشه مُشتم من آن خنجر به پهلویم که دردم را نمی گویم به زیرِ ضربه های غم ، نیفتاد خم به ابرویم مرا اینگونه گر خواهی دلت را آشیانم کن من آن نشکستنی هستم بیا و امتحانم کن

دادگاه رسمیست...متمهم را به جایگاه بیاوردید...(متهم را به جایگاه آوردند)...سوگند یاد کن به کتاب مقدس که همواره حقیقت را بگویی...سوگند یاد میکنم به نام عشق که هر چه به نام عشق باشد حقیقتی بیش نیست چرا که والاتر از آن نیافتم و خدا نیز عشقیست بزرگ...کیستی؟...عاشقی کهنه کار...جرمت ؟...دوست داشتن...همین؟...آری/جرمیست بس بزرگ دوست داشتن نامهربانی در این دنیا ی بی رحم و بی احساس...پس میپدیری؟...چیزی برای انکار ندارم /عشقم از هر ذره ی وجودم هویداست...مجازاتش کنید/اعدام...(چوبه ی سرد دار...معشوق و عاشق)آخرین حرفت چیست؟...سکوت...سکوت...سکوت.../فریاد میکند: آمدم به نام عشق..می روم به نام عشق شاید تو روزی بدانی راست گفتم آن روز زیر باران که گفتم مهربانم دوستت دارم.

 

دوباره دلم واسه غربت چشمات تنگه دوباره این دل دیوونه واست دل تنگه وقت از تو خوندن ستاره ترانه هام اسمتو برای من قشنگ ترین آهنگه

 

چون بسی ابلیس آدم روی هست پس به هر دستی نباید داد دست

 

اگر این روزها حال و هوایم سخت باییر یست / شبیه قاصد بی طاقت و از خود گریزانم/ ولی با عشق تو جاوید چون ققنوس خواهم ماند /اگر باور نداری امتحانم کن بسوزانم

 

جامی که به دست توست کج دار و مریز// چون وصال آمد غمش از دل گریخت آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت

 

در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها

 

هرکس بد ما به خلق گوید ما صورت او نمی خراشیم ما خوبی او به خلق گوئیم تا هر دو دروغ گفته باشیم