گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست
بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست
گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن
گفتی که نه، باید بروم حوصله ای نیست
پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف
تو رفتی ودگر اثر از چلچله ای نیست
گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست
رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست
کاش می شد سرنوشت را از سر نوشت؛
تامن می نوشتم:
باید به تو رسید...
باید به تو رسید...
باید به تو رسید...
سلام خانمی خوبی؟ یه سری به ما هم بزنی بد نیستا راستی ببخشید که یه کم
دیر اومدم ها...
جون من یه سر بیا...
عشق ؟؟؟
دوست داشتن؟؟؟
خدایی بین این دو تا خیلی تفاوت هست
اگه از عشق میشه قصه نوشت
میشه از عشق تو گفت
میشه با ستاره های چشم تو مغرب نو - مشرق نو پیدا کرد