L 0 \/ e E e E e

من و تنهایی و غم ولی بدونه یاد تو

L 0 \/ e E e E e

من و تنهایی و غم ولی بدونه یاد تو

نیا باران .. زمین جای قشنگی نیست من از جنس زمینم خوب میدانم که دریا، جد تو، در یک تبانی ماهی بیچاره را در تور ماهیگیر به دام انداخت نیا باران.. زمین جای قشنگی نیست من از جنس زمینم خوب می دانم که گل در عقد زنبور است اما یک طرف سودای بلبل، یک طرف خال لب پروانه را هم دوست می دارد نیا باران.. که اینجا جمعه بازار است که دیدم عشق را در بسته های زرد و کوچک بسته می دارند در اینجا قدر نشناسند مردم شعر حافظ را به فال کولیان اندازه می گیرند 

 

 

 

 

 

 تو کجایی سهراب؟ آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند... وای سهراب کجایی آخر؟ زخم ها بر دل عاشق کردند خون به چشمان شقایق کردند.. تو کجایی سهراب؟ که همین نزدیکی عشق را دار زدند همه جا سایه ی دیوار زدند... وای سهراب دلم را کشتند 

 

 

 

  هفت نصیحت مولانا گشاده دست باش، جاری باش، کمک کن:مثل رود باشفقت و مهربان باش:مثل خورشید اگرکسی اشتباه کرد آن رابه پوشان:مثل شب وقتی عصبانی شدی خاموش باش :مثل مرگ متواضع باش و کبر نداشته باش :مثل خاک بخشش و عفو داشته باش :مثل دریا اگر می‌خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش

 

سلام 

نه محمد من پزشکی قبول نشدم.هوشبری قبول شدم از رشته های گروه ٫پیراپزشکیه برای ادامه تحصیلم میتونم ٫پزشکی بخونم.اون اتفاقی که ازش حرف زدی هرگز نباید می افتاد که نیفتاد اما خیلی چیزا ادمو.... 

بگذریم متشکرم از راهنماییت امیدوارم شاد و خوشبخت باشی 

دوباره...

سلام.روزی که این وبلاگو زدم ترس داشتم.میخواستم برم دبیرستان بدون هیچ دوستی 

تا اون موقع همه تو مدرسه مسخرم میکردن دستم میندااختن.دوست هم داشتما اما از مدرسه خوشم نمیومد اما به کسی هم نگفته بودم... از دبییرستان میترسیدم از اینکه مسخرم کنن باز...دستم بندازن 

چقدر عجیب..حتی یادم نمیاد ۱نفرم تو دبیرستان مسخرم کرده باشه یا اذیتم کرده باشه بهترین دوستا رو داشتم که هنوزم دارم...حالا اون روزا با خیلی اتفاقا گذشته و شده ۱خاطره که میشه به تلخی هاش خندید و واسه شیرینی هااش گریه کرد و دلتنگ شد...حالا دارم از این شهر میرم 

میرم ۱جا دیگه 

خیلی تنها 

با ترس 

ترس از اینکه مسخرم کنن.اینکه دستم بندازن...ومن این دفعه خیلی تنهام 

کاش باز ترسم از دخترای دبیرستانی بود که بدبدشون تهه مهربونی بود.اما اینبار دارم میرم تو ۱ شهر غریب واسه ایندم بجنگم 

این بار هم نمی تونم به کسی بگم میترسم 

اما میترسم 

می رم که درس بخونم کسی بشم...شاید خدا بخواد دکتر شم یا نه حداقل ۱ادم مفید شم 

دعا کنید ادما ی اون شهر بهتر از این شهر باشن 

به هر حال 

از اینجا که دل خوش ندارم با ادمای ۷رنگش 

تهران مال شما.با ادماش با کابوساش با اژدها های ۷ سرش که فقط زخم به دلم زدن 

من ۱خاطره شیرین ازش بر میدارم میرم 

و ۱ترس 

که نکنه اونجام مثل اینجا باشم ادمااش  

برام دعا کنید 

راستی وبلاگم داره ۵سالش میشه 

دوستتون دارم چون شما خیلی از رازای منو میدونید 

اینجا میام تند تند 

خداحافظ خونه 

خداحافظ تهران