توانا بود هر که دارا بود .... ز ثروت دل پیر برنا بود
پر قو بود پول را رختخواب.... هنر رختخوابش مقوا بود
به ثروت هر آن ابله بی سواد .... به نزد کسان، وه ! چه آقا بود
همه سهم استاد دانشکده .... پشیزی حقوق و مزایا بود
به لیفتینگ و ماساژ و میزامپیلی .... ننه کلبعلی هم گلارا بود
به زور روژ سایه و خط لب .... اگر پیر و عفریته زیبا بود
توانا بود هر که دارا بود .... ز ثروت دل پیر برنا بود
بنوشید بازاریان خون خلق .... کشان خون مردم گوارا بود
کدامین کس از شاعری برج ساخت .... چه حافظ ، چه سعدی، چه لورکا بود
ره کسب پول و درم دزدی است .... که از درس و تحصیل دارا بود؟
از پس پدر زیر خرج گران .... بزاید برش کار، ماما بود
از این پس پسر می نویسد دگر .... هر آنکس که نان داد بابا بود!
شبانه
در نیستراه نیستشب نیستماه نیستنه روز و نه آفتاب،ما بیرون زمان ایستاده ایمبا دشنهی تلخیدر گرده های مانهیچ کس با هیچ کس سخن نمی گویدکه خاموشیبه هزار زبان در سخن است.در مردگان خویشنظر می بندیمبا طرح خنده ئی،و نوبت خود را انتظار می کشیمبی هیچ