-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 تیرماه سال 1389 01:46
کنکورو خراب کردمممممممممممممممممممممممممممممممممم خیلی هم خراب کردممممممممممم دیگه نمی دونم چیکار کنم....هرچی داشتم تا حالا از دست دادم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 تیرماه سال 1389 01:26
باز باران نه نگویید با ترانه می سرایم این ترانه جور دیگر باز باران بی ترانه دانه دانه می خورد بر بام خانه یادم آید روز باران پا به پای بغض سنگین تلخ و غمگین دل شکسته اشک ریزان عاشقی سر خورده بودم می دریدم قلب خود را دور می گشتی تو از من با دو چشم خیس و گریان می شنیدم از دل خود این نوای کودکانه پر بهانه زود برگردی به...
-
عاششششششششششقتونم
یکشنبه 30 خردادماه سال 1389 19:08
خوشحالم...امروز اومدم دیدم یکی برام نوشته ممنون که منو یاد خیلی چیزا انداختی..اگه واقعا من تونستم یاد کسی بندازم که یه زمانی چقدر عاشق بوده...چقدر کسی رو دوست داشته یا چقدر مهربون بوده این واسم کافیه...اگه همه ما فقط یادمون بیفته که یه وقتایی جای خیس کردن چشمای عزیزترین کسمون یا حتی یه غریبه یه آدم سعی می کردیم با یه...
-
بارونننننننننننننننننننننننننننننننننننن
یکشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1389 01:11
می خوام یه وبلاگ دیگه بزنم اونجا از درد و دل های دختری مثل خودم یا ادمایی که ندیده گرفته می شن بگم... امروز می دونی چی بدجور حالمو گرفت؟این که بارون میومد...هوا همون جوری بود که همیشه دوست داشتی وقتی با منی اونجوری باشه...اما یه لحظه یادم اومد تو گفتی خداحافظ...دیگه هرگز تورو نمی بینم....
-
تو که نمی فهمی چقدر دلم تنگه برات
جمعه 10 اردیبهشتماه سال 1389 03:07
امشب بدجور دلم هواتو کرده...از سر شب هروقت به خودم میام دارم تو دلم با تو حرف میزنم ازت گله میکنم که چرا اینقدر سنگ دلی...وقتی از تو جدا شدم خودمو باختم اما تو این مدت به خیلی چیزا رسیدم...با تو بودن کاملا به تو متکیم کرده بود حالا رو پای خودم واستادم اما وقتی تو نیستی که با هات لجبازی کنم بگم میخوام از رو جدول راه...
-
دوستا(وحشی بافقی)
دوشنبه 26 بهمنماه سال 1388 22:20
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید داستان غم پنهانی من گوش کنید قصه ی بی سروسامانی من گوش کنید گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی؟ سوختم،سوختم این راز نهفتن تا کی؟ روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم ساکن کوی بت عربده جویی بودیم عقل و دین باخته،دیوانه ی رویی بودیم بسته سلسله سلسله مویی بودیم کس...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 دیماه سال 1388 16:56
Kho0oB Ro0Yane JahaN RahM NaDaraD DeleShaN,,, BaYad Az Jan GozaRi Ta Ke ShaVi AsgeGheShaN,,, RozE AvaL Ke SeresHtaNd Be Gel PeyKareshaN,,, SanGi AndaR GeleShaN Bod HamaN Shod DELESHAN...... س خ ت ت ر ی ن ل ح ظ ه ی ز ن د گ ی ا و ن ل ح ظ ه ا ی ا س ت ک ه ب د و ن ی و ا س ه ک س ی ک ه د و س ت ش د ا ش ت ی ی ه ت ج ر ب ه ب و د...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 مهرماه سال 1388 18:48
سلام امروز اومدم یه سر بزنم اوضاع وفق مراد نیست ولی نفس میاد و میره مام که نرفتیم دانشگاه یکی پرسیده بود قبول شدی باید بگم اره قبول شدم شیمی سمنان (سراسری)و ژنتیک ورامین(ازاد)ولی پزشکی نبود موندم سال دیگه واسه پزشکی...حالا اون کی بود که پرسیده بود؟دوست دارم بدونم اسمشو
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 شهریورماه سال 1388 17:22
سه چیز در زندگی هیچگاه باز نمی گردند: زمان، کلمات و موقعیت ها. سه چیز در زندگی هیچگاه نباید از دست بروند: آرامش، امید و صداقت. سه چیز در زندگی هیچگاه قطعی نیستند: رویاها، موفقیت و شانس. سه چیز در زندگی از باارزش ترین ها هستند: عشق، اعتماد به نفس و دوستان
-
خلاص
شنبه 27 تیرماه سال 1388 23:58
کنکورو دادم حالا در خدمتیم...در هر حالی که باشه دیگه اینجا آپ میشه...قول
-
دومین سال که از کنکورم میگم...
چهارشنبه 10 تیرماه سال 1388 18:34
سلام...سلام...سلام کنکور که خب همه می دونین چقدر دردناک بود ولی خب بدک ندادم شاید اگه همه بد داده باشن و خدا بخواد یه دهاتی پزشکی قبول بشم حالا هر چی صلاح باشه
-
تهران امروز
سهشنبه 26 خردادماه سال 1388 23:13
سلام.چی میشه گفت تو این وضعیت...کاش میتونستیم بپذیریم چیزیو که نمی تونیم تغییر بدیم و فرقی هم به حال ما نداره تغییرش...کاش بچه های خودمونو تو خیابون نمی زدیم اگه کارشون اشتباهه الان ثابت شده تربیت با کتک نمیشه ...!کلی ترسیده بودم اون شب دیدم گارد ویژه می دوید...اگه عدالته چرا مردمی که دارن راهشونو میرن باید بترسن؟ چرا...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 خردادماه سال 1388 21:19
سلام تینا جونم....نبینم قهر کنی با من...آخه عزیزم ۲۴ روز مونده به کنکور...واسه همینه کم میام...من شرمنده ام هرچی شما بفرمایید حق داری...گردن من از مو باریک تره شما بزنی تو گوشمم من هیچی نمیگم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 خردادماه سال 1388 22:38
من از تو دور بودم... یک نقطه کور بودم...با تو همین نبودم...دادم تو را فراموش...دادی مرا به بادم...بردی مرا از یادم...از یاد رفته ی من ...یادم تو را فراموش..!
-
چند تا ...
دوشنبه 4 خردادماه سال 1388 21:59
بنویس با خط الماس رو تن نازک شیشه...که بدون نور چشمات شب من سحر نمیشه...! سیه چشمی به کار عشق استاد...به من درس محبت یاد میداد...مرا از یاد برد آخر ولی من بجز او عالمی را بردم از یاد...!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 خردادماه سال 1388 21:54
وای تینا جونم و شاداب جان خیلی ذوق کردم نظراتتونو خوندم...واقعا فکر میکردم اینجا دیگه تعطیله...من یه زمانی اینجا میومدم می نوشتم حالا که اینجوری شد بازم میام بذارید کنکورمو بدم...الان نمی شه آخه ۱ماه مونده منم باید پزشکی قبول بشم حتما... تینا جون اگه ایدیتو بذاری حتما اسممم بهت میگم اینجا همه منو به اسم نهال...
-
تیناجون
یکشنبه 3 خردادماه سال 1388 12:17
سلام سلام ویژه به تینا جونم که نمی شناسمش...خوبی گلم؟؟اومدم با این نظراتت شوکه شدم...عزیزم تند تند منو محکوم کردیا...من دخترم ...کنکوریم...واسه همین کم میام...جانم؟جواب کدوم نظرتو ندادم عزیزم؟شما اگه بیای اینجا منم میام ۱۰۰٪ یه زمانی من حال و حوصله اینجا اومدنو داشتم زیاد میو مدم آپ می کردم...اون موقع دلیل هم داشت ولی...
-
علی
پنجشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1388 19:34
چرا غمها نمیدانند که من سلطان غمهاییم بیا ای دوست با من باش که من تنهای تنهایم
-
تفلد
چهارشنبه 19 فروردینماه سال 1388 13:12
سلام سلام...امروز تولدمه...هیچکس منو دوست نداره اینجا؟چرا هیچکس بهم تبریک نگفته پس؟(اوهوم)
-
انتظار؟
سهشنبه 20 اسفندماه سال 1387 22:21
اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت , دلگیر مباش که تو گنهکاری نه او، او دلش برای پذیرش مهربانی تنگ است, گناه از او نیست , تو هم با تمام مهربانیت زیبا ترین معصوم دنیایی , پس خود را گنهکار نبین من عیسی نامی می شناسم ده بیمار در یک روز شفا داد و تنها یکی سپاسش گفت من خدایی می شناسم ابر رحمتش به عمر زمین و زمان...
-
آف
جمعه 25 بهمنماه سال 1387 17:02
اگرتواین دنیا کسی هست که با دیدنش رنگ رخسارت عوض میشه و قلبت ابروتو به تاراج می بره. مهم این نیست که اون مال تو باشه، مهم اینه که باشه. نفس بکشه، زندگی کنه و از زندگیش لذت ببره چه روزگاریه !!! بچه که بودیم دخترا عاشق عروسک بودن وپسرها عاشق مردان قوی.... بزرگ که شدیم ... دخترا عاشق مردای قوی شدن .. پسرا عاشق عروسکا
-
یکم حرف
دوشنبه 23 دیماه سال 1387 16:42
عشق بها دارد ... من و تو بودیم و یک دریا عشق ... حالا من هستم و یک دنیا اشک ... اری عشق بها دارد ! خیلی ها نفرین میکنن ... تلافی میکنن... اما نه ... نفرین من ... الهی اونی که دوستش داری تنهات نذاره ... تلافی من .... میرم تا به اون برسی ... سره راهت نباشم ... راستی ... قد من دوست داره ...؟ زندگی به من آموخت که چگونه...
-
لعنتی
پنجشنبه 12 دیماه سال 1387 01:21
داره بارون میاد...منم باز به هم ریختم...به زمین و زمان لعنت...به من...به همه چیز...به تو که این همه بی رحمی...کارایی که کردم و نفهمیدی...بدی هایی که کردی و باز نفهمیدی...حالا دیگه گذشته...یه وقتایی دلم برات تنگ میشه...آره هنوز دلم تنگ میشه...ولی نمیخوام بهت زنگ بزنم...نمی خوام ازت خبر بگیرم...بستمه هرچی خوردم...
-
چه میدونم
پنجشنبه 12 دیماه سال 1387 00:43
خستَم از لبخند اجباری خسته ام از حرفای تکراری خسته از خواب فراموشی، زندگی با وهم بیداری این همه عشقای کوتاه و این تحمل های طولانی سرگذشت بی سرانجام گمشدن تو فصل طوفانی حقیقت پیش رومون بود ولی باور نمیکردیم همینه روز روشن هم پی خورشید می گردیم نشستیم روبروی هم تو چشمامون نگاهی نیست نه با دیدن نه با گفتن به قلب لحظه...
-
نیدونم
یکشنبه 8 دیماه سال 1387 10:21
بگو تو هم یادته...تو بودی و من و شروع یه رابطه...گفتی توی قلبت جام ثابته...گفتی عشقم مرحم دل بی تابته...بگو تو هم یادته...گفتم همونیم که تا ابد یارته...توی این رابطه...همیشه همراهته...بگو تو هم یادته...بگو یادت نرفته...بگو توی قلبت کسی جامو نگرفته...دلم شده پر از حرف های نگفته...به تو فکر میکنم هفت روز هفته...نمی دونی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 دیماه سال 1387 23:31
با هر صدایی که میاد...فکر میکنم تو اومدی...تو بودی که به عشقمون خنجر دلتنگی زدی... با هر نفس تازه میشه...اون همه خاطراتمون...حتی تو خواب هم عادته...این که بگم پیشم بمون...اما تو بی وفایی و درد منو نمی دونی...هر چی بگم پیشم بمون...تو پیش من نمی مونی...وای از اون روزی که من از عشقمون دل بکنم...تورو فراموش کنم و دلو به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 آذرماه سال 1387 19:53
سلامممممممممممممممممممممممممممممممممممممم امروز اومدم ثبت نام دانشگاه.......................... دیگه داره نزدیک میشه وووووووووووووووووووووووووو مام که هیچی نخوندیم ترازام داغونه...رتبه هام چلاغه... اصلا وضعیه دیگه گمونم بجای پزشکی باید به گیاه پزشکی و پرورش کوسه در کویر و آبیاری گیاهان دریایی فکر کنم
-
کنکور
شنبه 2 آذرماه سال 1387 17:30
سلام...خیلی وقته نیومدم اینجا...بی معرفتا...هیچکس تحویل نگیره ها!کنکوریم خب...حالا می فهمم یعنی چی کنکور سخته...دیگه بریدم...الان یه یه هفته ای میشه درس نخوندم...خیلی خسته ام....!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 آبانماه سال 1387 18:31
http://night-skin.com/topblog/list/2اگه قابل می دونید...برید به این ادرس بهم رای بدید
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 آبانماه سال 1387 20:22
هر کی دلتو شکوند صداشو در نیار، یه روز دلش میشکنه و صداش در میاد