L 0 \/ e E e E e

من و تنهایی و غم ولی بدونه یاد تو

L 0 \/ e E e E e

من و تنهایی و غم ولی بدونه یاد تو

یکم حرف

 عشق بها دارد ... من و تو بودیم و یک دریا عشق ... حالا من هستم و یک دنیا اشک ... اری عشق بها دارد ! 

 

 

خیلی ها نفرین میکنن ... تلافی میکنن... اما نه ... نفرین من ... الهی اونی که دوستش داری تنهات نذاره ... تلافی من .... میرم تا به اون برسی ... سره راهت نباشم ... راستی ... قد من دوست داره ...؟ 

 

 زندگی به من آموخت که چگونه گریه کنم اما گریه به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم.....تو نیز به من آموختی چگونه دوست بدارم اما به من نیاموختی که چگونه تو رو فراموش کنم 

 

 

: میدانی که طاقت دوری از تو را ندارم ولی جدایی با تو را دوست دارم. می دانی چرا؟ چون با اینکه جدایی از تو بسی برایم دشوار است ولی در عین حال دلپذیر هم هست ، زیرا به خاطر تو دلتنگی به سراغم می آید . پس بدان که دل تنگی ها هم بخاطر تو دوست دارم و تو از حال من خبر نداری

لعنتی

داره بارون میاد...منم باز به هم ریختم...به زمین و زمان لعنت...به من...به همه چیز...به تو که این همه بی رحمی...کارایی که کردم و نفهمیدی...بدی هایی که کردی و باز نفهمیدی...حالا دیگه گذشته...یه وقتایی دلم برات تنگ میشه...آره هنوز دلم تنگ میشه...ولی نمیخوام بهت زنگ بزنم...نمی خوام ازت خبر بگیرم...بستمه هرچی خوردم کردی...هرچی بهم بد کردی...هرچی خودتو از سرمم زیادی فرض کردی...می خوام باشی ببینی...ولی نیستی...نیستی ببینی هنوزم منه احمق بخاطرت بهم می ریزم...بخاطرت بیدار می مونم...دیگه بجای نفرین دعات میکنم...هنوزم دستام به دعاست...عشق من که کشکی نبود...من که دروغگو نبودم...تو بودی...من که نبودم...چجوری ازت بگذرم...تو ساده گذشتی...((ما از نظر ظاهر به هم نمیاییم))آره یادمه...یادمه دروغاتو...دوستت دارماتو...ای روزگار...تو که نخواستی...من چرا خودمو کوچیک کنم؟

چه میدونم

خستَم از لبخند اجباری خسته ام از حرفای تکراری خسته از خواب فراموشی، زندگی با وهم بیداری این همه عشقای کوتاه و این تحمل های طولانی سرگذشت بی سرانجام گمشدن تو فصل طوفانی حقیقت پیش رومون بود ولی باور نمیکردیم همینه روز روشن هم پی خورشید می گردیم نشستیم روبروی هم تو چشمامون نگاهی نیست نه با دیدن نه با گفتن به قلب لحظه راهی نیست من و تو گم شدیم انگار تو این دنیای وارونه که دریاشم پر از حسرت همیشه فکر بارونه سراغ عشقو می گیریم تو اشک گریه ی آخر تو دریای تر خرده میونِ موج خاکستر

نیدونم

بگو تو هم یادته...تو بودی و من و شروع یه رابطه...گفتی توی قلبت جام ثابته...گفتی عشقم مرحم دل بی تابته...بگو تو هم یادته...گفتم همونیم که تا ابد یارته...توی این رابطه...همیشه همراهته...بگو تو هم یادته...بگو یادت نرفته...بگو توی قلبت کسی جامو نگرفته...دلم شده پر از حرف های نگفته...به تو فکر میکنم هفت روز هفته...نمی دونی خیلی وقته...می خوام بهت بگم بی تو بودن خیلی سخته...خیلی وقته میخوام ببینمت خیلی وقته...از رفتن تو گذشته خیلی وقته...دیگه چیزی نمی خوام ازت...دیگه حرفی ندارم فقط یادت بمونه...یادت بمونه...دیگه چیزی نمی خوام ازت...دیگه حرفی ندارم فقط یادت بمونه...یادت بمونه...با تو باشم فقط...دوستت دارم تا ابد...

با هر صدایی که میاد...فکر میکنم تو اومدی...تو بودی که به عشقمون خنجر دلتنگی زدی...

با هر نفس تازه میشه...اون همه خاطراتمون...حتی تو خواب هم عادته...این که بگم پیشم بمون...اما تو بی وفایی و درد منو نمی دونی...هر چی بگم پیشم بمون...تو پیش من نمی مونی...وای از اون روزی که من از عشقمون دل بکنم...تورو فراموش کنم و دلو به دریا بزنم...

وای از اون روزی که من رو اسم تو خط بکشم...وای از اون روزی که من بگم پشیمون نمیشم...

وای از اون روزی که تو خنده کنی به حرف من...وای از اون روزی که خنده های تو گریه بشن...وای از اون روزی که تو دوباره عاشقم بشی...هی برام گریه کنی...داد بزنی...درد بکشی...فکر نکن که من میام به قصه هات گوش میکنم...هر چی بدی کرده بودی ساده فراموش میکنم...فکر نکن با این ترانه رو دلم پا میذارم...چجوری بهت بگم چقدر تورو دوستت دارم...تو هم نذار روزی بیاد که بی تو تنها بمونم...وای از اون روزی که من بهت بگم پشیمونم...

وای از اون روزی که من رو اسم تو خط بکشم...وای از اون روزی که من بگم پشیمون نمیشم...

وای از اون روزی که تو خنده کنی به حرف من...وای از اون روزی که خنده های تو گریه بشن...وای از اون روزی که تو دوباره عاشقم بشی...هی برام گریه کنی...داد بزنی...درد بکشی...فکر نکن که من میام به قصه هات گوش میکنم...هر چی بدی کرده بودی ساده فراموش میکنم...

 

 

 

هر چی عشقه توی دنیا...من میخواستم مال ما شه...اما تو هیچوقت نذاشتی بینمون غصه نباشه...گله میکنم من از تو...از تو کع این همه بی رحمی...هزار بار مردم از عشقت...توکه هیچوقت نمی فهمی...شدم چوپان ساده لوح کنار گله ی احساس...چه رسمی داره این گله ...سر چنگال گرگ دعواست...تو اینقدر خواستنی هستی که این گله نمی فهمه...اگه لبخند به لب داری...دلت از سنگ و بی رنگه